يكي از اصطلاحات عرفاني كه در بحث تجليات خداوند مطرح ميشود، «حقمخلوقبه» است. ابنعربي منشأ اين اصطلاح را آثار ابنبرّجان ميداند ولي توضيحي دربارة ديدگاه او نميدهد. ابنبرّجان يكي از عارفان و مفسران اندلسي است كه ديدگاههاي خود در مورد «الحقالمخلوق به السماوات و الارض» چکیده کامل
يكي از اصطلاحات عرفاني كه در بحث تجليات خداوند مطرح ميشود، «حقمخلوقبه» است. ابنعربي منشأ اين اصطلاح را آثار ابنبرّجان ميداند ولي توضيحي دربارة ديدگاه او نميدهد. ابنبرّجان يكي از عارفان و مفسران اندلسي است كه ديدگاههاي خود در مورد «الحقالمخلوق به السماوات و الارض» را در شرح اسماءاللهالحسني، تنبيهالافهام و ايضاحالحكمه بيان كرده است. هدف نوشتار حاضر بررسي اصطلاح حقمخلوقبه از ديدگاه ابنبرّجان است و روش آن، اسنادي و توصيفي ـ تحليلي است. يافتهها نشان ميدهد كه منشأ الهام ابنبرّجان براي وضع اين اصطلاح، قرآن است. از ديدگاه وي هدف اصليِ دعوت قرآن به تفكر در مورد آيات الهي، رسيدن به حقمخلوقبه است. او ايمان به حقمخلوقبه را بر هر مؤمني واجب ميداند. از نظر ابنبرّجان، حقمخلوقبه تجلي و ظهور خداوند است. حقمخلوقبه، واحد، جامع همة تجليات خداوند در دنيا، آخرت، برزخ، وجود انسان و آيات قرآن و همچنين منشأ مخلوقات و عامل بقاي آنهاست. همة مخلوقات آيات و نشانههاي حقمخلوقبه هستند و حقمخلوقبه نيز آية خداوند است. بعقيدة ابنبرّجان حقمخلوقبه طريق رسيدن به خداوند است كه با علم و عمل طي ميشود و همان صراط مستقيم و دين قيّم است. او روش شناخت حقمخلوقبه را تفكر و تأمل در آيات الهي بهمراه ايمان و تقوا قلمداد ميكند. مهمترين نتايج معرفت حقمخلوقبه عبارتند از: شهود خداوند، شناخت موجودات بهشتي، حكمت و عمل به دستورات الهي.
پرونده مقاله
يكي از عميقترين مباحث هستيشناسي كه از ديرباز معركه آراء انديشمندان و فلاسفه بوده، مسئلة حدوث يا قدم عالم است. در سنت اسلامي، ملاصدرا كوشش نموده با طرح نظرية حركت جوهري، حدوث تجددي عالم ماده را بنحوي بتصوير بكشد كه ضمن برخورداري از انسجام، با هيچيك از آموزههاي ديني در چکیده کامل
يكي از عميقترين مباحث هستيشناسي كه از ديرباز معركه آراء انديشمندان و فلاسفه بوده، مسئلة حدوث يا قدم عالم است. در سنت اسلامي، ملاصدرا كوشش نموده با طرح نظرية حركت جوهري، حدوث تجددي عالم ماده را بنحوي بتصوير بكشد كه ضمن برخورداري از انسجام، با هيچيك از آموزههاي ديني در تعارض نباشد. بر اساس ديدگاه وي، تجدد عين هستي موجودات است و هر نوشدني، حدوثي مستقل است كه در بستر زمان، بيوقفه در ذات موجودات بوقوع ميپيوندد. سلسلة حوادث بدليل عدم انقطاع فيض، به نقطة معيني نميرسد؛ بدين ترتيب، همة اجزاء عالم، حادث زمانيند. در نتيجه عالم كه بعنوان يك كل اعتباري، وجودي جداگانه از حوادث ندارد نيز حادث زماني خواهد بود. ويليام كريگ، متفكر ديندار مسيحي، در فضاي فكري معاصر غرب، نيز برهان كيهانشناختي كلامي خود را بر مبناي رويكرد جديدي از حدوث زماني عالم ارائه كرده است. او معتقد است عالم با همة اجزائش، از جمله زمان، در لحظهيي خاص، با ارادة آزاد الهي، از عدم خلق شده و از آن پس، خداوند كه قبل از آغاز خلقت در موقعيتي فرازماني قرار داشت، بدليل نسبت واقعي خود با حوادث زماني، در معرض زمان قرار گرفته است. مسئلة اصلي پژوهش حاضر اينست كه كارآمدي تقرير ملاصدرا از حدوث زماني عالم را در مقايسه با تلقي جديد كريگ، نشان دهد. رهيافتهاي بدست آمده از مقايسة اين دو ديدگاه نشان ميدهد كه كوشش كريگ براي ارائة اين رويكرد جديد، گرچه در جاي خود درخور توجه است اما در مقايسه با ديدگاه ملاصدرا نهتنها داراي انسجام لازم نيست بلكه آشكارا با مبناييترين آموزههاي ديني ـ از جمله عدم اتصاف ذات خداوند به تغيير، ازليت خداوند، معيت قيومية خداوند با مخلوقات و دوام فيض ـ تعارض دارد.
پرونده مقاله
«برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجبالوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستينبار ابنسينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از چکیده کامل
«برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجبالوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستينبار ابنسينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از خود «وجود» به «واجبالوجود» استدلال ميشود، بگونهيي كه هيچيك از افعال الهي ـ از قبيل حركت، حدوث و ... ـ حد وسط قرار نميگيرند. حائري يزدي براساس تبيين معناي «امكان» در فلسفه» مشاء و حكمت متعاليه، براي رفع اشكالات مطرح شده دربارة اين برهان تلاش نموده و با توجه به تحليل دقيق معناي امكان، معتقد است از طريق آن ميتوان واجبالوجود را اثبات كرد؛ بهمين دليل تمسك به محالبودن دور و تسلسل ضرورتي ندارد. مقاله» حاضر با روش تحليلي ـ تطبيقي و با توجه به معيارهاي معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صديقين، به تحليل و بررسي تقرير حائري يزدي پرداخته و نشان داده كه ديدگاه او خالي از اشكال نيست.
پرونده مقاله
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم چکیده کامل
برخي مخالفان فلسفه و بسياري از خاورشناسان چنين ميپندارند كه فلسفة اسلامي تكرار سخنان و نظريات فلاسفة يونان است و نه تنها از تعاليم اسلامي بكلي دور است، بلكه گاهي در تضاد و تعارض با تعاليم قرآني است. هدف اين نوشتار آنست تا با تبيين حد و حدود نقش و تأثيرگذاري قرآنكريم بر يك بحث عقلي و فلسفي، و نيز بررسي آثار فلاسفة مسلمان، نشان دهد كه آنها بمنظور بسط و تكامل مباحث فلسفي ـو بطورخاص، خداشناسي فلسفيـ از تعاليم قرآني بهره بردهاند و گسترش كمّي و كيفي مسائل، استدلالها، نظريهها و قواعد فلسفي در اين حوزه وامدار تعاليم قرآني است. اين تأثير و بهرهگيري بميزاني است كه به تحول محتوايي و ساختاري فلسفة يونان منتهي شده و رويكرد و نگرش كلي فلسفة اسلامي را از فلسفة يوناني متمايز ساخته است.
پرونده مقاله
«اعيان ثابته» يكي از مهمترين اركان هستيشناسي ابنعربي است و پذيرش آن تأثير بسزايي در نوع نگاه به مسئلة علم خداوند دارد. «علم خداوند قبل از خلقت موجودات»، چالش مهمي است كه دستگاههاي معرفتي كلامي، فلسفي و عرفاني هركدام بنوبة خود تلاش كردهاند كه آن را تشريح و تبيين نماي چکیده کامل
«اعيان ثابته» يكي از مهمترين اركان هستيشناسي ابنعربي است و پذيرش آن تأثير بسزايي در نوع نگاه به مسئلة علم خداوند دارد. «علم خداوند قبل از خلقت موجودات»، چالش مهمي است كه دستگاههاي معرفتي كلامي، فلسفي و عرفاني هركدام بنوبة خود تلاش كردهاند كه آن را تشريح و تبيين نمايند. معتزله و ابنعربي با قبول ثابتات ازليه، سعي كردهاند اين نزاع را پاسخ دهند. ديدگاه ابنعربي مخالفاني ميان فلاسفه دارد و يكي از آنها ملاصدراست كه در آثارش به ساختار اعيان ثابته بسيار تاخته است. اما با بررسي بيشتر و نگاه تطبيقي به اين پاسخ ميرسيم كه ملاصدرا با طرح نگاهي نو به مسئلة اعيان ثابته و بيان تقريري جديد از نگاه ابنعربي، تلاش ميكند مواردي را كه با دستگاه فلسفيش در تعارض است، حل كند. اين تحقيق با اشاره به نكات مطرح شده، اثبات ميكند كه ملاصدرا ديدگاه ابنعربي در مورد اعيان ثابته را پذيرفته و ميان نگاه ابنعربي و قول به ثبوت معدومات ـكه ديدگاه معتزله استـ تفاوت قائل است و نگاه اول را مطابق با كشفيات و مشاهدات خويش ميداند.
پرونده مقاله
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزۀ خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژة «خدا» که در تصور آن اختلافنظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمدهاند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و چکیده کامل
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزۀ خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژة «خدا» که در تصور آن اختلافنظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمدهاند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و ابنسینا نیز در درون این سنت جای میگیرد، علم الهی به جزئیات انکار میگردد اما در چارچوب همین مکتب، توماس آکوئیناس در مقام يك متکلم، این علم را برای خدا اثبات میکند. از دیدگاه ابنسینا میان «ماهیت» و «وجود» بعنوان دو مرتبة مختلف از هستی، تفاوت بنیادین وجود دارد. واجبالوجود علت برای اعطاء وجود به ماهیات میباشد و به این دلیل نمیتواند ماهیات را در جزئیات آنها بشناسد، چرا که آنها مستقل از او، «وجود» ندارند؛ البته ابنسینا علم الهی به جزئیات را از طریق «وجودشان» انکار نكرده است. اما در تصور کلامی توماس از خدا، بمثابه خدای متشخص، انکار علم
الهی به جزئیات، منجر به خلل در قدرت الهی میگردد. بعلاوه، در صورت انکار علم الهی به جزئیات، انسان که مخلوق خداست، در مرتبهيي بالاتر از خالق قرار میگیرد، زیرا میتواند جزئیات را بشناسد. آکوئیناس که در اینجا در قامت یک متکلم ظاهر شده، مرز میان فلسفه و الهیات را نادیده گرفته و در اعتراض به ابنسینا ميگويد کلیاتی مانند «حیوان» و «انسان» نمیتوانند ملاک تمایز یک جزئی مانند «سقراط»، از دیگران باشند. مقالۀ حاضر به تحلیل و تطبیق دیدگاه ایندو فیلسوف در مورد علم خدا به جزئیات میپردازد.
پرونده مقاله
استاد مرتضي مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزة فلسفة اسلامی، و ايمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفة غرب، نظرياتي نوآورانه را از خود برجای گذاشتهاند. در نظام فکری استاد مطهری «نظرية فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را داراي سه مرتبة طبيعت، غري چکیده کامل
استاد مرتضي مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزة فلسفة اسلامی، و ايمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفة غرب، نظرياتي نوآورانه را از خود برجای گذاشتهاند. در نظام فکری استاد مطهری «نظرية فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را داراي سه مرتبة طبيعت، غريزه و فطرت دانسته و فطرت را نیز به دو بخش «فطرت شناخت» و «فطرت گرايش» تقسيم كرده است. عمده نوآوريهاي مطهري ـ بويژه در تبيين مباحثي همچون خدا، جاودانگي نفس و اخلاق ـ در مباحث مربوط به فطرتگرايش بيان شده است. از سوی دیگر، كانت در مقام فيلسوفي بزرگ و تأثیرگذار، مباحث مابعدالطبیعه ـ بويژه مسائلي همچون خدا، جاودانگي نفس و آزادي ـ را به بوتة نقد كشيده و حوزة اين مسائل را از عقل نظري به «عقل عملي» منتقل نموده است. نظریة فطرت مطهری و بطور خاص، بحث گرایشهاي فطری و
مباحث مبتنی بر آن ـ همچون اثبات خدا، جاودانگی نفس و اخلاق با نظریة عقل عملی کانت، بويژه مبحث اصول موضوعة عقل عملی ـ یعنی آزادی، جاودانگی نفس و خدا کاملاً قابل مقايسه است. هدف از این تحقیق، مقايسة نظریة فطرت مطهری و نظریة عقل عملی کانت و بیان وجوه اشتراک آنها، یعنی شباهت کمال لایتناهی با خیر اعلی، شباهت روش اثبات جاودانگی، اثبات خدا و شباهت جایگاه فلسفة اخلاق از نظر مطهری و کانت ميباشد. در این راستا، با روش توصیفی ـ تحلیلي و تطبيقي بسراغ آثار این دو اندیشمند رفتهایم.
پرونده مقاله